DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Wednesday, September 10, 2008


واژيـدن 


درجايی ديدم که نويسنده ای اصطلاح "دُلدُل سوار" را در برابر واژه گليسی "Macho" گذاشته است. به گمان من کار نويسندگانی که گاه به زبان می انديشند و نيازهای زبانی زمان خود را درک می کنند و به سهم خود برآن می شوند که کاری در اين حوزه بکنند، بسيار ستودنی ست. زبان فارسی، آينه تمام نمای بحران های فرهنگی ماست. يکی از اساسی ترين نيازهای اين زبان در روزگار ما واژه های تازه ای ست که بتوان آن ها را در برابر واژه ای بيگانه گذاشت. واژهايی دقيق و مانع و جامع که بتواند بار بسياری از واژگان و گفتمانهای مدرن غربی را که از راه ترجمه به زبان فارسی وارد می شود، در خود جا دهد.

برابر يابی کاری بسيار دشواراست، چرا که برابر ياب بايد هردو زبان و فرهنگ های پشت آن ها را بشناسد و توانايی برگرداندن گفتمانها و مفاهيم زبانی را از فرهنگی به فرهنگ ديگر داشته باش. نيز بايد با اصول واژه آشنا باشد. اما برگرديم به دُلدُل سوار و ريشه های آن.

واژه "دُلدُل"، به معنای اُفت و خيز عاطفی ناشی از پريشانی و هراس است که در فرهنگ زبانی عاميانه امروزی به دل و دل تبديل شده است؛ مانند کاربرد آن در اين جمله؛ " آنقدر دل و دل کرد تا کار از کار گذشت." برای نمونه، می توان از؛ دُلدُل ِ ميان ِ رفتن و ماندن، سخن گفت. در آنندراج آمده است که قوم دُلدُل، قومی است که ميآن دو امر مضطرب و پريشان باشند.”

اين واژ هممچنين نام رودخانه ای در جنوب ايران است. در پايگاه ملی داده های علوم زمين کشور آمده است که؛ “…رودخانة دُلدُل رودخانه فصلي ست، شاخه اي از رودخانه اصلي رودان بوده و حوضه آبريز آن در بخش مركزي رودان واقع شده است. سرچشمه اين رود از دامنه‌هاي جنوبي كوه كم ارتفاع «سيخ نورگان» است.

البته دُلدُل نام قاطری نيز بوده است که پادشاهِ حبشه به پيامبر اسلام هديه داده‌بود و پيامبر هم آن‌را به حضرتِ علی می‌دهند. اين داستان در تاريخ روايت های گوناگونی دارد و برخی نوشته اند که؛ نه، قاطر نبوده است و ماده استرى شهباء ، سفيد مايل به سياهی بوده است که حاكم اسكندريه براى حضرت رسول(ص) فرستاده بود ، آن حضرت آن را به على (ع) بخشيد براى سوارى. در اينجا آنچه مهم است نام اين چارپاست که گويای ترس و هراسی ست که در دل و جان دشمنان اسلام می ريخت. اگر چنين باشد، اين واژه برابر نهاد ترس و هراس تلاطم دل و جان انسان است.
با اين حساب دلدل سواری را که گويای شجاعت در هراس آفرينی و وحشت زايی ست، با Machoism برابر نهادن، نه تنها اشتباه است که توهينی به امام اول شيعيان نيز می تواند باشد

اگرچه واژه Macho، از يکی از کهن ترين زبان های اروپايی گرفته شده است، اما Machoism، گفتمانی ست که در روزگار مدرن شکل گرفته است و پيش تر در فهرست پنداره های انسان نبوده است، زيرا که چيزی بنام فمينيسم وجود نداشته است. برابر نهاد پيش مدرن آن همان ” مردانگی” ست که البته در لفافه های اخلاقی پيچيده شده است و معنای انسانيت بخود گرفته است. البته چون "مردانگی"، در زبان فارسی کنونی گفتمانی مثبت است و Machoism، منفی، اين دو نمی توان برگردان يکديگر دانست. پس چه بايد کرد ؟

به گمان من بايد برابر نهادی مناسب ترپيدا کرد که از بار معناهای ديگر تهی باشد، يعنی که مانع باشد. من “نرندگی” را در برابر Machoism، و ” نرنده” را برای Macho پيشنهاد می کنم.اين واژه، بر وزن "درندگی"، داری بار معنايی و عاطفی منفی ست و از اينرو برابر نهاد مناسبی برای "مچوئيزم" می تواند باشد. بــله؟
............................
Galici يکی از زبانهای کهن اروپايی ست که در اسپانيا کاربرد داشته است. البته واژه “Macho” به زبان انگليسی هم راه يافته است و واژه ای زنده است.



blog counter
seedbox vpn norway