DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Saturday, March 01, 2008


روزگـار ســـياه 


2. ذهنيت قرون وسطايی

گفتيم که يکی از ويژگی های ذهنيت روزگار سياه که "قرون وسطا" خوانده می شود، ديگر-گزينی آن بود. اين ويژگی ريشه در فرمانروايی کليسا برکشورهای اروپايی در آن روزگار داشت که همگان را بره وار، پيرو آئين عيسوی می خواست و رستگاری را در دلسپاری و سرسپاری برفرمان های آن آئين می دانست. آئين عيسوی مانند همه اديان ابراهيمی، رستگاری را در تهی شدن انسان از خويش و سرسپاری به سود همگانی تعريف می کنند. از چشم انداز اين اديان، سود و زيان هر جامعه، بسی بزرگتر و برتر از جمع سود و زيان همه افراد آن جامعه است و خوشبختی فرد، تنها در پرتو خوشبختی جامعه معنا پذير می باشد. پس اگر همگان دست از خويشتنخواهی و خودپسندی و خودمداری بردارند و در پی خوشبختی همگانی باشند، آنگاه، جامعه از زشتی و پلشتی تهی می شود و همگان هماره درآبادی و آزادی با شادی خواهند زيست.

گرفتاری اين چشم انداز اين است که گروه حاکم، سود و زيان خود را سود و زيان جامعه می خواند و می داند و در جامعه ای که رده ها و گروه ها و دسته ها و رسته های گوناگون با نيازهای ناهمانند وجود دارند، "سود همگانی:، سخنی بی معناست. هيچ ائين نامه ای دربرگيرنده نيازهای همگانی نمی تواند باشد. 1 با اين همه، آئين ها و ايدئولوژی ها برآنند تا با دست يابی و جاخوش کردن در ذهن هر فرد در جامعه، او را ابزار کارخود کنند و از او کارورزی تهی از خويش بسازند. چنين است که فرد با دست خود جليقه انفجاری را می پوشد و با پای خود به پيشواز آتش و مرگ می رود.

روزگار روشنگری که در پی روزگار سياه پديد آمد، ذهن انسان را خانه خواهش ها ی او کرد و خويشتنخواهی را ارج نهاد و تن انسان را زيبا و ستودنی و درخور عشقباری عشق رومانتيک دانست. اين گونه بود که فرد در کشورهای غربی اصالت يافت و خواهش های فردانی و نفسانی، از زنجير بايد ها و نبايد ها رهيدند و از زير زمين بيرون آمدند و سوژه های پسنديده و پذيرفتنی ادبيات شدند.

يکی ديگر از ويژگی های ذهنيت قرون وسطايی، جزمی انديشی و قطعی نگری آن بود. در آن دوران هر قوم و قبيله ای درلاک بومی خود پيچيده بود و نبودن پيوند ها و رسانه های همگانی سبب می شد که هرگز کسی فرصت مقايسه و برابر گذاری انديشه ها و رفتارها و کردارهای دو قوم و يا گروه را نداشته باشد. از سويی نيز ادبيات مذهبی، هرگونه انديشه خود جوش و نوآورانه ای را نکوهش می کرد و راه ها و رسم های اجتماعی را هماره همسان و پايا می خواست.

انسان گوهری ذات کاو دارد و هماره در پی يافتن چند و چون و چرای پديدارهای جهان است. اين چگونگی از آنروست که زيستبوم دگرگون شونده انسان نيازمند فرهنگی هماره دگرگون شونده و دگرگون کننده است. اگر قرار باشد که زيستبوم انسان در سرزمينی دگرگون شود و راه ها و رسم ها و شيوه های بهره وری از آن همسان بماند، مردم آن سرزمين به ناگزير به پرتگاه نابودی خواهند افتاد. چنين است که ستيز مردم با فرهنگ های تغيير ستيز، ستيزی هماره و بی پايان است و اين کشمکش هميشه بسود مردم خواهد بود. با اين همه آئين ها و ايدئولوژی ها در پی ساختن ذهنيتی هستند که در آن همه افراد در جامعه راه ها و روش های موجود را درست و دائمی بدانند و هرگز دست از آن ها برندارند. چنين است که در درازنای تاريخ، حاکمان و زورمندان هميشه از دانايان و افسونگران و زبان بازان و معرکه گيران می خواسته اند که ترفندهايی بدانان بياموزند که با آن ها خود را در دل مردم جا کنند. بسياری از متون تاريخی و ادبی هر جامعه ای کوشش هايی اين چنينی ست. نمونه های فارسی اين چگونگی سياست نامه، گلستان سعدی و اندرزنامه های بی شماری ست که در راستای استوارتر کردن حکومت ها نوشته شده است.

يکی ديگر از ويزگی های ذهنيت قرون وسطايی، تعريف انسان با آن که نيست، است. در آن روزگاران مردم خود را نه با آنچه که بودند، بلکه با آنچه نبودند تعريف می کردند. اين چگونگی با پنداره ها و انگاره های ذهنی درباره مردم سرزمين های ديگر شکل می گرفت. برای نمونه، نخست مسلمانان را در ذهن خود مردمی جنگلی و خونخوار و ستيزه جو می پنداشتند و سپس خود را خالی از اين خُلق و خوی می انگاشتند. يا يهوديان را قومی ديوگون و سياه کار و تنگ چشم می دانستند و خود را از خالی از هريک ازاين ويژگی ها می خواندند. پس، اين پرسش که؛ "ما که هستيم؟" از ديدگاه ذهنيت قرون وسطايی با "ما که نيستيم." تعريف می شد. اين چگونگی را امروز نيز در ميان شيوه انديشيدن مردم برخی از سرزمين ها می توان يافت. در اين شيوه انديشگی، نخست به همه اقوام و مليت های دور و نزديک، مُهر خصلتی منفی زده می شود. سپس اين مُهر، زمينه ساز ادبيات کنايه آميزی می گردد که شکل دهنده هويت خيالی قومی ديگر می شود. برای نمونه، ترکان چنين اند و کردان چنان و لرها فلان و عربها بهمان. مجموعه اين ويژگی ها فهرستی از آنچه ما نيستيم را فراهم می آورد که بدرستی نشان نمی دهد که ما که هستيم. در چنين فرهنگی، هر فرد با ايما و اشاره به ويژگی های اقوام و مليت های ديگر، بايد هويت قومی و يا ملی خود را بيابد.

ويژگی ديگر ذهنيت قرون وسطايی، خود شيفتگی آن است. اين ذهنيت خود را در مرکز هستی می گذارد و هميشه ارج گذار خود و فرهنگ خويش است. اين ذهنيت با نسبی گرايی بيگانه است و هماره خود را بطور طبيعی در بالای هرم ارزشی جهان جا می دهد و می پندارد. در جنگ های صليبی در روزگار سياه اروپائيان، مردم با دل و جان به جبهه های جنگ می پيوستند و با تمام وجود می جنگيدند زيرا که را و روش خود را بهترين و برترين می پنداشتند و دشمن را ديوگون و دون مايه می دانستند و ريشه کن کردن او را بزرگترين خدمت به جهان می شمردند. از اينرو، ذهنيت قرون وسطايی بهترين ذهنيت سربازيست و همه ارتش های جهان خواستار سربازانی اين گونه اند که با قاطعيت و سرسختی، مبارزه با دشمن را راست و برحق و ارجمند و پربها بدانند.

خود شيفتگی و برترپنداری ريشه در خودکامگی انسان دارد که برآيندی از ساختار ژنتيک اوست. اين خوی جانوری، نقطه مقابل انسانمداری و برابر پنداری همگان است. در ذهنيت قرون وسطايی، جايگاه انسان در هرم ارزشی را پايگاه مذهبی وی و ميزان نزديکی وی به راس آن هرم روشن می کرد. اما از ديدگاه انسانمداری مدرن، همگان بی چشمداشت به پايگاه اجتماعی و فرهنگی و جنسی و خانوادگی، دارای حقوق همانندی هستند که " حقوق بشر" خوانده می شود.

..........................
1. شايد آئين نامه رانندگی تنها آئين نامه ای در جهان است که پذيرش و کاربرد آن می تواند بسود همگان باشد، اما نيک اگر بنگريم در می يابيم که آن آئين نامه نيز برای گروه ويژه ای تدوين شده است و هيچ سودی برای پياده روندگان ندارد.


blog counter
seedbox vpn norway