DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Wednesday, November 14, 2007


برآيش؛ زيبايی، هنر و عشق 


از ديدگاه برآيشی، همه بخش های بدن جانوران و نيز رفتارها و کردارهای آنان در راستای سازگاری با زيستبوم آنها برای ماندگاری بيتشرشان در جهان برآمده است. از اينرو، هريک از اين بخش ها نقش زيستياری ويژه ای در زندگی آنها دارد. نقش زيستياری بسياری از بخش های بدن در کار که برای زينده می کنند نمايان است. برای نمونه، موی جانوران، تن آنها را در برابر خار و خس و خشکی و آفتاب سوزان و خيسی باران و سرمای زمستان و ميکروب ها و باکتری ها و قارچ های انگلی، روئينه می کند و نيز از گذر تابش اشعه مادون قرمز به درون بدن جلوگيری می کند. اين پديده شگرف برآيشی همچنين پوست زيندگان را از دستبرد جانوران موذی زهرنده مانند مار و عقرب دور می دارد و ابزار سودمندی برای پف دادن تن و بزرگتر نماياندن آن به دشمن در زمان جنگ و ستيز است.

اما نقش زيستياری بسياری از رفتارها و کردارها و پذيره های انسانی را به آسانی نمی توان دريافت. نمونه اين چگونگی، نقش زيستياری زيبايی، هنر و رويا پروری ست. در اين يادداشت های کوتاه زنجيره ای خواهم کوشيد تا با گمانه های برآيش شناسناسی در اين زمينه آشنا شويم. در اين رهگذر خواهيم کوشيد تا پيوندهای درهم ِ زيبايی، هنر و عشق را شناسايی و برنما کنيم.

زيبايی، هنر، و عشق، پيوندی تنگاتنگ با يکديگر دارند. اما اين سخن به معنای آن نيست که دارنده و يا خواهنده هريک از اين سه، آن دو ديگر را نيز داراست. زيبا پسند، بی هنر نيز می تواند باشد آنچنان که عاشقی ناتوان از درک زيبايی. پيوند های زيبايی و هنر و عشق را در نقاط مشترک آنها و واکنش انسان به اين نقاط مشترک می توان ديد. انسان در آتش خيره می شود ( زيبايی) و خيز و خواب شعله های آن را همانند رقص می داند و آن ها را خوش می دارد (هنر) و ترنم باران عشق را در دل و جان خود به شراره های آتش مانند می کند و خود را در آتش عشق می داند و يا می خواند (عشق). آتش، يکی از نقطه های همگرايی عشق و زيبايی و هنر است. سرخی برهنه و ناب سوختن، ستون تناور شعله رمنده با زبانه پرکرشمه ای که نماد خواهش ها و هواها و آرزوهای آتشناک انسان می شود. پس آتش يکی از نقطه های همگرايی زيبايی و هنر و آرمانهای ميدانخواه انسان است. چنين است که خيره شدن در آتش و دلسپاری به آن پديده ای بسيار ديرين و شيرين است و در هر دوره از تاريخ، انسان به گونه ای در آتش خيره می شده است. امروز نيز مليونها نفر هر روز و شب بر صفحه رسانه های ديداری، مانند؛ تلويزيون، پرده سينما و مونيتور کامپيوتر که من آنها را آتشگاه های مدرن می خوانم خيره می شوند.

زيبايی، هنر و آرمانهای ميدانخواه آميزشی انسان، در پودبافت شگفت- تافته هستی در نقطه های فراوانی به يکديگر برمی خورند. اين نقطه های برخورد، پايگاه های شناسايی زيبايی و هنر و عشق هستند و برای شناخت بيشتر از شور و شعر و شيفتگی و شنگی انسان، بايد به پژوهش و پالايش اين پايگاه ها پرداخت. زيبايی و عشق و هنر واتابی همگون در مغز انسان دارند و تجربه آن ها مغز را به تراوش هورمونی بنام دوپمين وا می دارد.

زيبايی


زيبايی معنای خود است، يعنی که نمی توان تعريفی از آن بدست داد که واکنشی همسنگ تجربه خود زيبايی در ما پديد آورد. اما با بررسی نقش زيستياری آن می گفت که اين پديده راهنمای انسان بسوی سازگاری بهتر با زندگی و ماندگاری بيشتر انسان در جهان است. از ديدگاه برآيشی، انسان با دوگونه زيبايی روبروست؛ يکی زيبايی همگانی و ديگری زيبايی ژن- مدار. هرآنچه که سازگاری و ماندگاری نسل انسان را برروی کره زمين افزونتر می کند، همگان زيبا می يابند. آسمان آبی، آفتاب عالمتاب، چشم اندازهای سرسبز و فراخ و پردامنه. کوه و دره و چشمه های جوشان و رودهای خروشان و دريا. همه اين ها ميدان های بهره وری از طبيعت در راستای ماندگاری بيشتراست. از اينرو، انسان زمينه زيباديدن اين همه را با خود و در خود دارد.

گذشته از زيبايی همگانی، انسان هرآنچه که با ساختار ژنتيک وی همخوانی و همايندی دارد را نيز زيبا می يابد. اين زيبايی بسيار فردی ست و بازتابی از نيازهای ژنتيک انسان است. ساختار ژنتيک انسان، ويژگی های خود را در ذهن ما الگوی زيبايی می کند و ما را برآن می دارد که هرکه را که ساختمايه ژنتيک همگونی با ما دارد، زيبا بيابيم. بررسی های زيادی در اين باره در کشورهايی که آشنايی و همسرگزينی آزاد است و برپايه عشق رومانتيک رُ خ می دهد، نشان داده است که زنان و مردانی که عشقی آتشين را در پی ِ برخوردی ناگهانی تجربه می کنند، چهره هايی دارای ويژگی های همگونی دارند. هرچيزی که در چهره و يا تن ِ کسی، يادآورهمان چيز در تن خود انسان شود، خودبخود و ناخودآگاه زيبا و دلنشين می نمايد.


از آنجايی که چهره انسان نخستين جايی ست که ما انسان در هنگام برخورد با ديگران بدان می نگرد، اين بخش از بدن،جای برجسته ای دارد و نخستين سنجه انسان برای تعريف زشتی و زیبايی افراد است. گفتنی ست که انسان از زمان بلوغ تا پايان دوره باروری، هماوردان جنسی خود را پس از نخستين نگاه به چهره، از پايين برانداز می کند و دوباره به چهره آنان خيره بازمی گردد، اما پس از دوران باروری که با فروکاهی توان جنسی وی همراه است، در نخستين نگاه، ديگران را از بالا به پايين برانداز می کند.

دنبـــاله دارد.


blog counter
seedbox vpn norway