DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Friday, August 11, 2006


صــــد سال ِ آزگـــار 


2. مشروطيت و جغرافيای خيال

در بخش پيش گفتم که هر انديشه ژرفی دو گونه بازتاب دارد؛ يکی پژواک آن در شيوه جهان نگری انسان و ديگر واتاب آن بر جهان برون ذهنی. چنين است که تا زمانی که رويدادهای نگرش ساز فرهنگی در جامعه ای درونی نشود و جغرافيای خيال مردم آن سرزمين را دگرگون نسازد، آن رويداد در تاريخ آن جامعه پايدار و استوار نخواهد ماند. جنبش مشروطه، نمونه خوبی از اين چگونگی ست. اين جنبش که ريشه در آرمانهای انسانی برای نهادينه کردن داد گستری در جامعه و برچيدن بساط خودکامگی و بيداد بود، هرگز امانی برای راه يافتن به جهان ذهنی مردم و دگرگون آن نيافت. از اين چشم انداز، مشروطيت را پروژه ای شکست خورده بايد پنداشت.

البته با چشمداشت به پيشينه تاريخی ايران و فرهنگ آن دوران و نيروهای درونی و بيرونی ای که با آرمانهای مشروطيت سر ِ ستيز داشتند، انتظاری جز اين نيز نمی رفت. در آن روزگار، تنها جهار درصد از مردم توانايی خواندن و نوشتن داشتند و تهيدستی همگانی سبب شده بود که بيشتر مردم درگيرگرفتاريهای روزمره باشند. چنين بود که اين انقلاب بزرگ، هرگز امانی برای دامن گستری در گستره ذهنی ايرانيان نيافت.

هنگامی که از جغرافيای خيال سخن می گوييم، مراد ساختار ذهن انسان و پندارهای وی و چگونگی جايگرفت آنها در ذهن و نيز بايدها و نبايدهای آن است. اين پندارها در هرزمان شکل و شيوه ويژه خود را دارد و زمينه ساز آرمانها، آرزوها، روياها، خواستها، رفتارها و کردارهای فردی و اجتماعی ست. برای نمونه، در جغرافيای خيال ِ يونانيان باستان، جهان آوردگاه نبرد خدايان گوناگونی بود که هريک پاسدارِ حوزه ويژه خود بود؛ از خدای زندگی و عشق و شور و شادمانی آب و انديشه و آرزو گرفته تا خدايان خشم و جنگ و نيستی. هر خدا نيز با رشته ای ناديدنی، انسان را چون عروسکی جُنبنده در دست خود داشت و به کُنش و واکنش و ا می داشت. 1

در چنان چشم اندازی، انسان مسئول رفتارها و کردارهای خود نيست، زيرا که بخش های گوناگون بدن وی را خدايان گوناگون با هدفهای خدايانه خود می جنبانند و آرمانها و آرزوهای خود را در جان او می دمند. از اينرو در جغرافيای خيال يونانيان باستان، جای انسان آشکار و از پيش ساخته بود و آنان هرگزدر انديشه پا برون نهادن از آن گستره و پنداشتن توانايی ديگری برای خود نبودند. چنين بود که در جغرافيای خيال مردم يونان در آن دوران، انسان، پاگير ِ جايگاه خود بود و هرگز به دگرگون کردن جهان و ديگر شدن ِ انسان نمی انديشيد.

رويارويی اين جهان نگری با جهان نگری مدرن، به آنچه که در اينجا می خواهم بنويسم کمک شايانی می تواند بکند. در جغرافيای ذهنی يونانيان باستان، انسان پايگاه پيامهای خدايان بود و، اما در جغرافيای ذهنی انسان مدرن، انسان در مرکز هستی جای دارد و خود فرماندار گيتی ست. در گستره خيالی اين چشم انداز، ورود به هيچ حوزه ذهنی ممنوع نيست و انسان مجموعه ای از امکانات بی پايان و توانهای بی پاپان نماست. يونانيان باستان انسان را يکانی يکپارچه و خود گردان نمی دانستند و هريک از بخش های بدن را خود مختار و نا پيوسته به تن می پنداشتند. 2.

اگر مشروطيت را پايانداد انديشه های نوجويانه و نوخواهانه پيشگامان نوسازی ايران بدانيم، می توانيم بگوييم که انقلاب مشروطيت نيز آغاز ِ کوششی برای دگرگون کردن جغرافيای ذهن ايرانی و بالا بردن جايگاه انسان در آن بود. اين چگونگی را می توان در انديشه های پيشگامان و پيش آهنگان نوگرايی در ايران ديد. من در اينجا به نمونه ای از نوشته فتحعلی آخوندزاده در اين باره بسند ه می کنم. وی در "باب اجتماعيات"، در مقاله ای بنام؛ "حکيم انگليسی جان ايستوارت"، به اهميت نقش آزادی خيال در پيشترفت جامعه می پردازد و با گفتاوردی از جان استوارت ميل، فِيلسوف انگليسی می نويسد که؛
" انسان در عالم حيوانات نوعيست که بايد متصل طالب ترقی باشند؛ و ترقی بدونآزادی خيال امکان پذيرنيست. ............ اين قسم ترقی در صورتی امکان خواهد داشتکه افراد جماعات در خيالات خودشان مقيد نباشند، بلکه هرفرد هرچه بخواهد بگويدو هرچهبتواند بکند...."
آخوند زاده در اينجا از نياز به بازسازی جغرافيای ذهنی ايرانی می نويسد و آرادی خيال را پيش نيازِ پيشرفت می انگارد. وی سپس می افزايد که؛


" اگر جماعات به افراد ِخودشان در خيالات آزادی نبخشند، و ايشان را مجبور سازند
که هرچه از آبا و اجداد و اوليای دين مقرر است اکتفا کنند؛ و هرگزاز آن تجاوز
ننمايند و عقل خودشان را در امور مدنيت کارگر نسازند، در اين صورت افراد آنها به
حيوانات مانند که زمين می کارند و حاصل می دروند و هر عمل می کنند بدون تصور و
تعقل؛ و يا اين که ايشان شبيه به اسبهای آسيابند که هر روز در دايره معينه گردش می
نمايند، و در وقت خود جو و کاه می خورند و آب می نوشند و می خوابند و باز بيدار می
شوند و همان گردش ديروزی را تکرار می کنند الی انقراض عالم."

اين نکته که هنوز پس از گذشت صد سال ِ آزگاراز انقلاب مشروطيت، هنوز گرفتاريهای فرهنگی و اجتماعی و سياسی ايران کم و بيش همانهايی است که درآن روزگار بود، گواه تلخی برناکامی و شکست پروژه مشروطيت است.

(دنباله دارد)

................................

1. Dodds, E.A. The Greeks and the Irrational, (1973), Berkeley Univeresity of California Press.

2. بررسی آثار هومر و جُستاوردهای باستان شناسيک نشان می دهد که يونا نيان باستان با آنچه ما امروز بنام "تن"، می شناسيم، آشنا نبودند.

3. ميرزا فتحعلی آخوند زاده ، مقالات. گردآورنده باقر مومنی، انتشارات آوا، تهران 1351


blog counter
seedbox vpn norway