DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Tuesday, July 11, 2006


خروس‌ بي‌ محل‌ 


كمبودِ كتابهايي‌ كه‌ بتواند بخش هايي‌ از دانش‌ مدرن‌ را به زبان‌ ساده‌ برای‌ همگان‌ روشن‌ كند سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ كتابخوان‌ ايراني‌ با بخش هاي‌ بزرگي‌ ازگستره‌ِ دانش‌ در جهان‌ كنوني‌ بيگانه‌ بماند و كتابهای علمي‌ را ويژه‌ كارهاي ‌آكادميك‌ بداند. اين‌ چگونگي‌ پي‌آيندهاي‌ فرهنگي‌ِ بسيار سهمگين‌ وزيانمندي‌ دارد كه‌ كوچكترين‌ آنها گمنام‌ زيستن‌ِ دانشمندان‌ وبي‌ارج‌ ماندن‌ پژوهشها و كوشش هاي‌ دانشي آنهاست‌.

فرهنگ‌ كتابخواني‌ ما فرهنگ‌ِ كُلي‌ خواني‌ و آشنا پسندي‌ و سرگرمي ‌ست‌.چنين‌ است‌ كه‌ بسياري‌ از نويسندگان‌ كامياب‌ ما كساني‌ هستند كه‌ داشته ‌هاي ‌ذهني‌ و باورهاي‌ آشناي‌ تاريخي‌ ـ قومي‌ كتابخوان‌ ايراني‌ را با شيوه ‌هاي ‌گوناگون‌ بدو بازپس‌ مي‌دهند. اين‌ چگونگي‌ مدارِ بسته‌اي‌ را مي‌ماند كه‌ در آن‌ آينده‌ هماره‌ آبستن‌ شكلي‌ از گذشته‌ است‌.

البته‌ نمي ‌گويم‌ كه‌ تا كنون‌ هيچ‌ كوشش‌ِ رهگشايي‌ براي‌ رستن‌ از اين‌ مدارِ بسته‌ نشده‌ است‌، بل، كه‌ می توان گفت که هيچ‌ كوششي‌ در اين‌ راه‌ پيروز نبوده‌است‌. امروزه گستره‌ هماره‌ گستراي‌ دانش‌ چنان‌ است‌ كه‌ هر چه‌ در اين‌ باره‌ كار و كوشش‌ شود، باز اندك‌ خواهد بود، زيرا كه‌ اكنون‌ روند پيشرفت‌ِ دانش‌ در كشورهاي‌غربي‌ به گونه ای ست‌ كه‌ اگر كسي‌ با تمام‌ توان‌ خويش‌ پي‌ گيرِ بخشي‌ از آن‌ نيزباشد، تازه‌ مي‌تواند از اين‌ كاروان‌ تند گذر واپس‌ نماند. دويدن‌ در اين‌ ميدان‌، نه‌ براي‌ پيشي‌ گرفتن‌ بر ديگران‌ كه‌ براي‌ پيش‌گيري‌ از درجا زدن‌است‌.

اگر چه‌ در فرهنگ‌ ما دانش‌ هماره‌ ارزشمند و ارجمند بوده‌است‌ و درگذشته‌ بسياري‌ از دانشمندان‌ ما در زمره‌ گرانان‌ِ جهان‌ بوده ‌اند، اما اين‌ فرهنگ‌ ديري ست‌ كه‌ توانايي‌ جهانتابي‌ِ علمي‌ و هنري‌ خود را از دست‌ داده ‌است‌. اين ‌چگونگي از آنروست‌ كه‌ دانش‌ِ های مدرن‌، كه‌ از سرزميني‌ ديگر سرچشمه‌ گرفته ‌است‌، سنجه ‌ها و هنجارهاي‌ ويژه‌اي‌ دارد كه‌ ما با آنها بيگانه‌ايم‌ و تاكنون‌ نيازي‌ نيز به‌ آموزش‌ِ ژرف‌ و پذيرش‌ شيوه‌هاي‌ پژوهشي‌ آنها نيز نداشته ‌ايم‌. نيز پاره‌اي‌ از پيش‌ پندارهاي‌ فرهنگي‌ِ روشهاي‌ دانش‌ مدرن‌، با بنيادي‌ترين‌پذيره‌هاي‌ فرهنگي‌ ما سرِ سازش‌ ندارد و خودبخود روياروي‌ آنها مي‌ ايستد: مفاهيمي‌ مانند؛ نسبيت‌ِ پديدارهاي‌ جهان‌، ماديت‌ وجود، پذيرش‌ِ پژوهيده‌، آزادي‌ در آزمودن‌ِ همه‌ چيز و وانهادن‌ هر گونه‌ ارزش‌ِ افسانه‌اي‌، تنهايي‌ انسان‌ و پوچي‌ جهان‌، انديشه‌ برابري‌ همگان‌ در برابر قانون‌ و حقوق‌ شهروندي‌. اينهمه‌ سبب‌ شده‌ است‌ كه‌ ما خود را گزيننده‌ بخش هايي‌ از آن‌ فرهنگ‌ بپنداريم ‌و با بزرگترين‌ بحرانهاي‌ فردي‌ و اجتماعي‌ رويارو شويم‌.

دانشهاي‌ كنوني‌ شيوه‌هاي‌ نگرشي‌ ويژه‌اي‌ دارد كه‌ با فرهنگ‌ِ ما بيگانه‌است‌. از اينرو دانش‌ بمعناي‌ مدرن‌ آن‌ با آنچه‌ كه‌ ما در طول‌ تاريخ‌ خود از اين ‌مفهوم‌ مراد مي‌ كرده‌ ايم‌ متفاوت‌ است‌. با اينهمه‌ در جهاني‌ كه‌ دانش‌ تنها راهنماي‌ راستين‌ مي‌نمايد، ما نيز چون‌ اكنون‌ ناگزير از پذيرش‌ روش هاي‌ تازه‌ بررسي‌ و پژوهش‌ مي‌ باشيم‌، بايد در راه‌ بزرگداشت‌ آن‌ كوشا باشيم‌. در چينن‌روزگاري‌ انديشمند و دانشمندِ ايراني‌ نبايد در وطن‌ خويش‌ غريب‌ باشد. چرابايد دانش‌ در كشور ما در كارِ دانشگاهي‌ خلاصه‌ شود و در ذهن‌ِ بسياري‌ ازمردم‌، با مدرك‌ و عنوان‌ و كارِ آكادميك‌ و اداري‌ هم‌ پيوند باشد؟ چرا بايد كتابهاي‌ علمي‌ را كتابهاي‌ درسي‌ و دانشگاهي‌ پنداشت‌ و از كنار آنها بي‌ تفاوت‌گذشت‌؟

اساسي‌ترين‌ ويژگي‌ِ هر فرهنگ‌ِ زنده‌، توانايي‌ پذيرش‌ آگاهانه‌ِ گزينه‌اي‌ ازواردات‌ِ فرهنگي‌ در راستاي‌ نيازهاي‌ اجتماعي‌، و پرهيز از كژآيندهاست‌. چنين‌ مي‌نمايد كه‌ فرهنگ‌ِ كنوني‌ ما از توانايي‌ اين‌ دو كار باز مانده‌ است‌. اين‌ فرهنگ‌، اي‌ بسا آنچه‌ را كه‌ نمي‌ بايست‌، پذيرفته‌است‌ و آنچه‌ را كه ‌مي‌شايسته‌، وانهاده‌ است‌. اگر روزي‌ فرهنگ‌ ايراني‌ با بهره‌ وري‌ از دانش‌ِ ديگران‌، فارابي‌ و ابن‌ سينا مي‌پرورد و چشم‌اندازِ هنري‌ آن‌ دريا دلاني‌ چون‌حافظ‌ و مولوي‌ و سنايي‌ ببار مي‌آورد، همه‌ از توانايي‌ِ پذيرش‌ و پرهيزِ آن‌ بود. چنان‌ بود كه‌ ابن‌بطوطه‌ در چين‌ از زبان‌ِ زورق ‌بان‌ِ خود شعر سعدي‌ را مي‌شنيد و در دانشگاه‌ جُندي‌ شاپور، پزشكي‌ِ بقراطي‌ و جالينوسي‌ و هندي ‌و چيني‌ را در كنار هم‌ آموزش‌ مي‌دادند.

در فرهنگي‌ كه‌ سنت‌ پرسشگري‌ و كوشش‌ و كنكاش‌ نيست‌، ارزش‌ِانديشمندان‌ را جايگاه‌ اداري‌ آنها تعيين‌ مي‌كند. در چنان‌ جامعه‌اي‌ قوالان‌ ونقالان‌ِ پُرگو و همه‌ فن‌ حريف‌، اذهان‌ همگاني‌ را با نشخوار و بازتوليدِ باورها و آرمان هاي‌ عاميانه ِ همان‌ مردم‌ چنان‌ پر مي‌ كنند كه‌ هر سخن‌ِ سنجيده‌، شگفت‌ و ناخوشايند و ناراست‌ مي‌ نمايد. گفتن‌ و نوشتن‌ِ انديشمند در چنان‌ جامعه‌اي‌، به‌ خواندن‌ِ خروس‌ بي‌ محل‌ مي‌ ماند. شايد از اينروست‌ كه‌ ما درسده‌ گذشته‌ كه‌ صنعت‌ِ چاپ‌ و پيدايش‌ رسانه‌هاي‌ گروهي‌، آشنايي‌ با نويسندگان‌ و هنرمندان‌ را آسان‌ كرده‌ است‌، دانشمندِ سرشناسي‌ نداشته‌ايم‌ كه‌ در نام‌آوري‌ همسنگ‌ ِ برخي‌ از شاعران‌ و نويسندگان‌ نام‌آور روزگارمان‌ باشد.


blog counter
seedbox vpn norway