DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Saturday, May 27, 2006


رنگها و فرهنگها 


فرهنگ, بازتاب رويارويی زيندگان و جهان است. هر جا که جانوری زندگی می کند، شيوه سازگاری آن جانوربا زيستگاهش زمينه ساز فرهنگ آن زينده می شود. پيش تر گمان براين بود که فرهنگمندی ويژه انسان است اما در روزگار ما، پژوهشهای زيست شناسيک نشان داده است که بسياری از جانوران، فرهنگ نژادی و يا زيستگاهی خود را دارند که از راه آموزش به آيندگان سپرده می شود. نمونه اين چگونگی، لهجه برخی از پرندگان است که در هر سرزمينی ويژگی خود را دارد. آواز شناسان با پژوهيدن اين گستره دريافته اند که لهجه کبوتر چينی را جوجه های کبوتران آمريکای جنوبی در نمی يابند. نمونه ديگری از داده های فرهنگی جانوران، گوناگونی شيوه کاربرد ابزار درميان ميمونها برای دستيابی به تخم پرندگان، مغز استخوان و کندوهای عسل است. ميمون شناسان اين گوناگونی را نشانه فرهنگمندی اين جانوران می دانند.

شايد آنچه فرهنگ انسانی را از فرهنگهای ديگر جدا می کند، توانايی انسان در نگارش و نگهداری راهها و روشهای فرهنگی و واسپاری روشمند آنها به آيندگان باشد. تنها انسان است که می تواند فرهنگی مکتوب و مدوَن داشته باشد. فرهنگهای جانواران ديگر، همه شفاهی و ناپايدار است و با ديدن و شنيدن و آموزدن از نسلی به نسل ديگر سپرده می شود. اما انسان در سايه توان و تکنولوژی خود ، نه تنها می تواند آموزه ها و اندوزه های خود را به آيندگان بسپارد که از روی و موی و صدای خود و ديگران نيز گرته برمی دارد و آن را به يادگار می گذارد.

هرفرهنگ شيوه نامه زيستن در سرزمين ويژه ای ست که راههای سازگاری با طبيعت ِ آن سرزمين را به زيندگان آن ديار می آموزد تا ماندگاری بيشتر نسل آنان را سبب می شود(1). از اينرو هرفرهنگ پيوندی ناگسستنی و آزمون پذير با زادگاه خود دارد و دگرگونی های فرهنگی را می توان ناشی از ناهمگونيهای زيستبومی دانست. برای نمونه، فرهنگ سرزمينهای سرد سير، گرما و راههای نگهداری آن را ارج می نهد وآتش را داده ای نيکو و آسمانی می پندارد. ادبيات چنين فرهنگی، دريايی از مثَل و متل وشعر و شعار و اندرز درباره ارجمندی گرما دارد وارزش و زيبايی را پرتو نقشی که آتش در سازگارتر کردن زندگی مردم آن سرزمين دارد، تعريف می کند. چنين است که رنگهای دلنشين و زيبا در سرزمينهای سرد، رنگهايی است که نماد و نشانه ِ آتش و آفتاب است مانند سرخ، نارنجی، قهوه ای ، زرد و همه رنگهای همگروه سرخ. در اين فرهنگها، نام رنگهای دلنشين نيز يادآور آتش و آفتاب است و از آن برگرفته می شود. برای مثال، سرخ می شود آتشی و نارنجی، شعله ای و.....

نيز رنگهای گرما گير مانند سيِاه و سرمه ای که در سرزمينهای سرد، دلخواه تر و مردم پسند تر از رنگهايی ست که نور را وامی تابانند و يا از خود گذر می دهند. در اين سرزمينها پوشاک بسياری از مردم از ميان رنگهای تيره برگزيده می شود. واروی اين چگونگی را در پوشاک مردم عربستان می توان ديد که بيشتر از رنگهای روشن، بويژه سفيد است. رنگ سفيد کمتز از هررنگ ديگری انرژی تابشی آفتاب را نگه می دارد و در سرزمينهای سوزان عربستان بهترين رنگ برای پوشاک است. ارزش اين رنگ تا بدانجاست که در فرهنگ بيابان نشينان، سفيدی نماد پاکی و نيکبختی ست و سياهی نشانه بدی و پلشتی. اين ارزشداوری را در گويه هايی چون؛ سفيد بختی، دلسياهی، روسياهی و ...می توان ديد. نيز سپيد پوشی در هنگام شادی و سياه پوشی در زمان عزاداری. اين گزينش در فرهنگ های روياروی فرهنگ گرمسيری مانند فرهنگ چينی که در هنگام عزاداری سفيد می پوشند، برعکس است.


سرد سيريان گرما را نشانه سلامت و سازگاری می پندارند و پسوند "گرمی" را در زبان نمادِ نيکی و سلامت می دانند. واژه هايی چون؛ دلگرمی، خونگرمی، سرگرمی، پشت گرمی، نمونه های فارسی اين چگونگی است. رنگهای برتر هر فرهنگ را می توان در ادبيات عاميانه آن يافت يافت؛ اينهم نمونه اش؛ گل سرخ و سفيدم کی می آيی؟ نيز هرچه آتشين، دلربا و زيبا پنداشته می شود، مانند؛ آتشين، آتشناک و آتشپاره. در فرهنگهای کويری که آتش نماد دوزخ است، زنگهای برتر آنهايی ست که يادآور خنکی آب و آبناکی ِ خاک و هواست، مانند، آبی، سبز و رنگهای همريشه آنها. چنين است که در اين فرهنگها آبی رنگ عشق است و سبز رنگ برتری. شيعيان رنگ سبز را نشان سادات می دانند و مغولها آنرا رنگ خدا.

روانشناسی رنگ، پيوند ژرفی با نقش زيستياری رنگها دارد. رنگی ديدن جهان تنها ويژه انسان و چند جانور ديگر است و بيشتر جانوران جهان را با دورنگ سياه و سفيد می بينند. اگرچه رنگين ديدن جهان بسی خوشايندتر از سياه و سفيد ديدن آن است، اما اين توانايی برای خوشداشت انسان پديد نيامده است. از ديدگاه برآيشی، رنگها نمادها و نشانه های آب و هوای نيکو و خورا ک و نوشاک پاکيزه اند. انسان دشتها و دامنه های سرسبز و آبسال را از آنرو خوش می دارد که هماره در درازنای تاريخ برآيشی خود در اين گونه زمينها خوراک و نوشاک بيشتری يافته است و می تواند به کشت وکار و بهره وری از زمين بپردازد.

رنگ سبزيها و ميوه های خوردنی نيز نشانه رسيدگی و آمادگی آنها برای خوردن است. توانايی رنگی ديدن، ابزار بسيار ساده ای در اختيار انسان گذاشته است که وی با آن می تواند بی که به ميوه دست بزند، خوردنی بودن آنرا از روی رنگ آن بررسد. اين توانايی کوچکی نيست که بتوان با ديدن رنگيزه پوست مواد خوراکی به ماهيت شيميايی آن پی برد.

پيوند رنگها و و فرهنگها، پيوندی شگفت و رازگون است که می تواند زمينه پژوهشهای دامنه داری در گستره روانشناسی سازگاری با زيستبوم و نيز چگونگی پيوند فرهنگ و هنر و بوم و بر را فراهم کند و ای بسا که به رشته های تازه ای در حوزه روان درمانی کشيده شود.

يادداشت:
…………………………

البته بايد گفت که امروزه اين چگونگی کم و بيش از ميان رفته است و بسياری از مردم جهان بی توجه به زمينه ها ی زيستبومی خود، پيرو فرهنگ غربی هستند.


blog counter
seedbox vpn norway