DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd">
گــُـــــوبـاره | |||
Thursday, January 19, 2006
روزگار ما، روزگار فراوانی فزاينده ِ ترس و لرز و افسردگی و واهمه های بی نام نشان است. اين پديده ها بخشی از آن روی سکه زندگی مدرن است2. براساس تخمينی که به تازگی از سوی سازمان بهداشت جهانی منتشر شد، شمار ِ افسردگان امروز جهان، بسی بيش از شمار همه افسردگانی ست که از آغاز تاريخ تاکنون برروی زمين زيسته اند. اين بيماری در ميان جوانان بيشتر از سالمندان است. پايانداد ِ پژوهشی جهانی در اين باره که در 9 کشور با همکاری نزديک به چهل هزار نفر انجام شد، نشان داد كه جوانان در همه اين كشورها بسی بيش از پيران به افسردگي دچار مي شوند. نيز اين بيماری در كشورهای صنعتی فراگيرتر از كشورهای فقير است؛ در حقيقت،خودكشي، که برآيندی از افسردگی ژرف است، در كشورهاي اروپايي و امريكاي شمالي، پس از تصادفات ِرانندگي، بزرگترين كُشنده انسان است. شايد اين روند ناشي از افزايش ِهماره رويندهِ گستره خواست های مردمِ اين كشورهاست. اين گستره بر پايه شعارِ "مصرفِ بيشتر، زندگي بهتر"، روز به روز بازتر مي شود و آرزوها و درخواست های تازه ای در مردم پديد می آورد. از سويي نيز، فروكاهيِ فرهنگِ باهمي و همزيستي، سبب مي شود كه يكي از نخستين نيازهاي انساني، يعني نيازِ به زندگي با ديگران ونشست و برخاست و داد و ستدِ انديشگي و عاطفي با آنان برنيايد.برآيشِ انسان در پرتو شيوه زندگي كوچ زيستي، از وي جانوری اجتماعي ساخته است كه نيازمند به همزيستي و همكاري با ديگران و جويای ياري و مهرباني آنان است. در كشورهاي اروپايي و امريكای شمالي كه روندهاي اجتماعي در چند سده گذشته مردم را به يكان های خود مدار روی گردانيده است، بسياري از مردم، نياز به همنشيني ب اديگران را با روی آوردن به گروههاي ورزشي و مذهبي و ...، جبرانميكنند. برخي نيز بازگشتِ به سنت هاي پيشين و بازسازي نقش خانواده را چاره كار مي دانند. در بررسيِ چرايي روزافزونِ افسردگي و خودكشي در جهان، نقشِرسانه هاي گروهي را نيز ناديده نمي توان گرفت. رسانه هاي گروهي، بويژه تلويزيون و سينما، همه گروهها و جامعه هاي جهان را به يك گروه تبديل كرده است. تا پيش از آن، هر كسي با قوم و قبيله خود درگرفت و داد بود و همه كنش ها و كشش ها و كوشش هاي ذهنيِ فرد، درپيوند با اقوام و خويشاوندانش شكل مي گرفت. اين چگونگي سبب مي شد كه هر كسي در ميدان زندگي در رشتهاي كارآمد و پهلوان باشد ودر كاري بر ديگران برتري داشته باشد. امروزه در پرتو تلويزيون وسينما، جهان قبيلهاي پنج ميليارد نفری را مي ماند و اگر فرد در ميان روستا و شهر خود نيز بهترين باشد، باز با حريفانِ ديگري در استان روبروست و اگر در استان نيز برترين باشد، باز بايد با بهترينهاي استانهاي ديگر مسابقه بدهد. امروزه قهرمان كشور بودن نيز پايان راه نيست بلكه آغاز راهِ دور و درازِ جامِ جهاني ست كه آن نيز تنها به يكتن داده مي شود و هزاران هزار قهرمانِ ديگر را كه هر يك پيش ازپيدايش و فراگير شدنِ تلويزيون برترين مي بود، نااميد و شكستخورده نشان مي دهد. تماشاي برترين ها و بهترين ها و ديدن شيوه زندگي ستارگان سينما وتلويزيون و، نمايشِ ريخت و پاشها و خوش گذراني هاي رويايي وبي پايان نماي آنان در سريال هاي فريبندهِ تلويزيون هاي اروپايي وامريكايي، همزمان با برانگيختنِ اشتهاي مردم جهان براي مصرفِ بيشتر در آرزوي بهروزي و شادكامي و زندگيِ بهتر، درياي رشكِ آنانرا نيز به هيجان مي آورد و بر ناخرسندي و ناسازگاريِ آنان با همسران و فرزندان و همسايگان و همراهانشان مي افزايد. شايد از اينروست كه افسردگي و خودكشي در جهان روندي روزافزون يافته است. جنسيت و افسردگي شمارِ زنان افسرده در جوامع غربي، دو برابرِ مردان است. اين شمارنشان مي دهد كه زنان در پيوند با اين بيماري يا آسيب پذيرتر از مردانند و يا به دلايل ديگري، افسردگي خود را بيشتر از مردان گزارش ميکنند. گذشته از افسردگي، بررسيهاي ديگري نشان داده است كه زنان بيش از مردان به همه بيماری هاي رواني گرفتار مي شوند و حتي درصدِ زناني كه به افسردگي فصلي دچار مي شوند، از مردان بيشتراست. زيست شناسان براي واگشاييِ اين چيستان با گرفتاري هاي بسياري روبرو هستند كه چندي از آن ها را بر مي شماريم: نخست اين كه سازههاي سازندهِ افسردگي در افراد متفاوت است. از اينرو، شناسايي سازهاي كه به آسيبپذيريِ بيشتر زنان كشيده مي شود، كاري بسدشوار است. ديگر آن كه فرهنگ هاي غربي، مردان را استوارتر و تاب آورتر از زنان مي خواهد و اي بسا كه اين پنداره سبب شده است تا مردان به درمان جويي براي افسردگي برنيايند و آمارِ نادرستي از اينچگونگي وجود داشته باشد. سوم آن كه هيچ گونه تفاوتِ چشم گيريدر بنيادِ ژنتيك زن و مرد وجود ندارد، اما با آنكه هيچ زمينهِ ژنتيك براي آن نمي توان يافت، تفاوت هاي بزرگي در پيوند با خيز و ريزِهورمون هاي گوناگون در خون و نيز شيوه خوابيدنِ زن و مرد است. با اين همه، بسياري از پژوهش هاي اين حوزه نشان داده است كه شمارِزنانِ افسرده، دو برابر مردان است. در پژوهشي كه در سال 2000 ميلادی همزمان در بيش از 10 كشور جهان انجام شد، آشكار گرديد كه اگر چه در ميان زنان و مردانِ اين كشورها، احتمالِ ابتلا به بسياری از بيماري ها همانند است، اما شمار زنان افسرده، دو برابر مردان است. در آزمايشي كه چندی پيش در باره اين چگونگي در انستيتوي ملي بهداشت رواني امريكا انجام گرفت، پژوهندگان به بررسي بخشهايي از مغز در هنگام كاركردِ آن در زمانِ اندوهناكيِ فرد پرداختند. اين آزمايش نشان داد كه گردش خون در بخش ليمبيك3 ِ مغزِ زنان در هنگامِ نگراني، هشت برابرِ آن دراين بخش از مغزِ مردان است. اين جُستاورد، ذهن پژوهندگانرابه اين نكته رهنمون ساخت كه شايد پر كاريِ اين بخش از مغزِ زنان آنان را آسيب پذيرتر مي نمايد و نيز شايد اين پركاري سببِ زودترفرسوده شدنِ بخشِ ليمبيك، در مغز آنان مي گردد. اگر اين تئوري درست باشد، تفاوت زن و مرد در پيوند با افسردگي زمينه فيزيولوژيك دارد. آزمايشِ مهمِ ديگري به بررسيِ چگونگي زايش و خيزش و ريزشِ ِ هورمون هاي گوناگون در بدنِ زن و مرد پرداخت. اين آزمايش نشانداد كه تفاوت هاي بزرگي ميان زن و مرد در رابطه با توليدِ هورمون و نيز واكنش آن ها نسبت به دايرهِ شب و روز و فصل هاي سال است. برای نمونه، بدن زنان در شب هاي تابستان هورمون ملوتونينِ4، كمتري توليد مي كند. تراوتش اين هورمون، آرامش بخش و خمودگي آوراست و در فصل زمستان افزايش توليد آن، افسردگي فصلي را سبب مي شود. جُستاوردِ ديگرِ اين پژوهش اين بود كه مغز زنان واكنش بيشتري به نورـ درماني نشان مي دهد. اين درمان براي افسردگيهاي فصلي به كاري مي رود و جاي كمبودِ نورِ خورشيد را در توليد هورمون ملوتونين مي گيرد. اين آزمايشها گوياي اثرِ هورمونهاي بدن بر چگونگي آسيب پذيري در برابر افسردگي ست. آنچه كه تا كنون مورد بررسي قرار نگرفتهاست، كنش ها و واكنش هاي هورموني در هنگام قاعدگي و يائسگي وپيوند آن ها با افسردگي ست. نوساناتِ هورمونيِ بدن زنان با توجه به نقش برآيشي آنان بسي بيشتر از مردان است و ريشهِ ابتلاي بيشترِ زنانبه افسردگي را بايد در فراز و فرودهاي هورمونيِ بدن آن ها در دورانِآبستني، قاعدگي، و يائسگي جستجو كرد. ....................... 1. عنوان ِ اين يادداشت، نام کتابی ست از زنده ياد غلامحسين ساعدی که همين روزها بيستمين سالگرد مرگ نابهنگام اوست. 2. برخی از روشنفکران، بررسی آن روی سکه مدرنيزاسيون را برای نويسندگان کشورهای پيرامونی نادرست می دانند و برآنند که اين بررسی بسود نيروهای واپسگرای آن سرزمين ها خواهد بود و آبی به آسيای ارتجاع و خود کامگی و ديکتاتوری ست. چنين است و هدف در اينجا نوشتن درباره افسردگی ست. 3. The Limbic System 4. Melatonin |
seedbox vpn norway |