DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Friday, November 11, 2005


پيــرامون ِ زبان ِ فارسی 



5. ذهنيت ِ بندی

بيش از يک سده پيش، ايرانشناس بزرگ فرانسوی، جيمز دارمستتر1 ، در کتاب ارزشمند ِ خود، "مطالعات ايرانی"، نشان داد که فارسی امروزی دنباله فارسی باستان ِ زمان داريوش و خشايار شاه است. تاريخ شناسان ِ زبان فارسی برآنند که يکی از ويژگی های اين زبان اين است که آثار و اسناد بسياری در پيوند با هر سه دوره تاريخی روند ِآن، يعنی فارسی باستان، فارسی (ميانه) و فارسی نوين در دست است. فارسی ميانه که فارسی نوين از آن ريشه گرفته است، زبان شاهان ساسانی بود که از ايالت فارس برخاستند و با چيره شدن بر پادشاه اشکانی و نابودی وی، در تيسفون برجای او نشستند.

ساسانيان در دوران چهار صد ساله فرمانروايی خود برايران، زبان فارسی را از جنوب ايران به شمال خراسان و غرب ايران بردند و آن را جايگزين زبان پارتی کردند. پس از يورش تازيان به ايران، زبان فارسی ازسوی خاور به پيش رفت و به ماورالنهر و افغانستان کنونی رسيد. تازيان اين زبان را برای گسترش آئين نوپای خود در سرزمين های خاوری، بهتر از زبان خود می پنداشتند. اين چگونگی سبب شد که زبان فارسی در سرزمين های خاوری ايران، جانشين زبان سُغدی و دری و ديگر زبان ها و گويش های آن سرزمين ها شود.

اگر چه زبان فارسی با ياری ساسانيان بر زبان های ديگر ايرانی مانند؛ پارتی، سريانی، خوزی و دری چيره شد و آنها را به بايگانی تاريخ سپرد، اما خود در چنبر تاراج تازيان افتاد و زبانی ناموزون و ناکاره شد و از روانی و رويندگی باز ايستاد. هنگامی که فرهنگی، ناگهان و ناخواسته در چنگک و چنگال فرهنگی چيره، گرفتار می شود، زبان ِ آن فرهنگ، نماد سردرگمی و آسيمه سری همگانی ِ می شود. اين چگونگی ذهنيت ِويژه ای پديد می آورد که می توان آن را، "ذهنيت بنــــدی"2، خواند. يکی از بارزترين ويژگی های اين ذهنيت اين است که چون مردم دربند، هيچ کنترلی برروی زندگی خود ندارند، به ناگزير خود را ناتوان از فرمانداری زندگی خويش می پندارند و اندک اندک به آيندها و رويدادها و روندهای ناگهانه و ناخواسته ای که خود دستی در آنها ندارند، خو می کنند. ذهنيت هرزندانی تا پيش از آگاهی از رژيم زندان و آگاهی از برنامه های روزانه آن نيز چنين است و آنان که زندان را با اعمال شاقه می گذرانند، هماره ذهنيتی اين چنين دارند. اين چگونگی، يکی از کاراترين شيوه های شکنجه روانی برای در هم شکستن اراده و آرمانخواهی زنداينان سياسی ست، زيرا نداشتن کنترل بر امور زندگی، هر ثانيه زندگی انسان را هراسناک تراز ثانيه پيش می کند.3

اين چگونگی در سرزمين هايی که به ناگهان با يورش بيگانگان دگرگون می شود، شکلی همگانی به خود می گيرد وذهنيت بندی، فرهنگ و زبان بنديان را نخست به همگرايی وسپس به پس گرايی وا می دارد. اين فرايند پس از يکی دو نسل از ميان می رود. سرخوردگی شکست، تا زمانی که حافطه شفاهی مردم شکست خورده زنده است، آنان را آسيمه سر و واخورده و افسرده می دارد، اما پس از دو نسل، ذهنيت همگانی با رويدادهای تلخ ِ تاريخی کنار می آيد و مبارزه با دشمن شکلی سمبليک و ناخودآگاه به خود می گيرد. شاهنامه فردوسی، نمونه ای از اين گونه مبارزه در راه پاسداری از ارزش های بومی ست. شاهکاری از ادبيات مقاومت ايرانيان برای نگهداری ِزبان و فرهنگ و هنر و پندارهای هنجارسازِ ذهنيت ايرانی. شاهنامه فردوسی بيش و پيش از آنکه شاهکاری ادبی باشد، شاهکاری سياسی و روانشناسيک است. اما بدبختانه از آنجايی که ما افتخارات تاريخی را تنها برای قاب گرفتن می خواهيم، تاکنون کسی آنسان که شايسته اين شاهکار ادبی ايرانی ست، به چيستی آن و زاويه های روانشناسيک ِ آن نپرداخته است. البته چنين کاری فردی نيز نمی تواند باشد و تا زمانی که نهادهای راستين ِ کندوکاو و پژوهش و پالايش ِ گذشته در ايران پديد نيايد نيز، چنين نخواهد شد.

اگرچه داغ ننگ ِ هر جنگ و شکست، با گذر ِزمان اندک اندک درمان می شود، اما رد پای زيان های ناشی از آن تا سده ها و گاه هزاره ها، در روندهای فرهنگی بجا می ماند و واتاب ها و کولاک های آن را در زبان و باورهای همگانی می توان ديد. در پيوند با زبان فارسی، آشکارترين زيان يورش تازيان نابودی خط اين زبان و عربی شدن آن است. درباره گرفتاری های کاربرد اين خط در زبان فارسی بسيار نوشته اند و نيازی به بازنوشتن آنها نيست، اما به گمان من نکته ای که ناگفته مانده است اين است که اگر چه تاکنون زبان ايستای فارسی، نيازبه تغييرخط فارسی را آشکار نکرده است، اما آشنايی روزافزون ما با جهان ِ دانش و فن آوری، در آينده ای نزديک، گرفتاری های تازه ای در اين گستره پديد خواهد آورد که آيندگان را ناگزير از تغيير خط کنونی خواهد نمود.

يکی از اين گرفتاری ها خط فارسی اين است که تلفظ بسياری از واژه های وارداتی را دراين زبان مشکل می کند. برای نمونه، همه مردم دنيا، حرف "و" را در واژه کوکاکولا، "کو" بر وزن "تو"، تلفظ می کنند. در اين تلفظ، حرف "و" مجهول است. اما فارسی زبانان با تلفظ کامل "و"، آن را بر وزن "مو" تلفظ می کنند. ما می گوييم،"کوک" بروزن "پوک"، اما ديگر جهانيان آن را بر وزن، "جوک" تلفظ می کنند. ناتوانی فارسی زبانان از تلفظ درست بسياری از واژه های فرنگی، مراوده ما با ديگر جهانيان را دشوار می کند.

از ديگر زخم های کاری تازيان بر زبان فارسی، تاراندن اين زبان از گستره دانش و نگارش و تاريخ بود. در روزگاری که زبان شناسان ايرانی (نحويان)، سخت سرگرم پرورش و پرداخت دستور زبان عربی و صرف و نحو در اين زبان بودند، زبا ن فارسی زبان ِ عرفان و شيدايی خراباتيان و مثل ها و متل ها و داستانهای عاميانه ايرانيان بود و کاربرد آن نه تنها هيج ارجی نداشت بل، که گاه پادافره ای گران نيزدر پی می داشت.
اين چگونگی زبان فارسی را زبانی پيرامونی کرد؛ زبان عصيانگری و گلايه و گفت و نوشت های سوزناک و دردمندانه، آنگونه که در غزليات سوزناک و شادی ستيز و هستی گريز و نه-اين-جهانی ِ بسياری ازشاعران پارسی سرا می توان يافت.

زبان هرفرهنگ در هر دوره، باردار ِارزشهای فرهنگی رده بندی شده ای است که ناخودآگاه و نادانسته برذهن هر کاربرِ می بارد و درآن، جا خوش می کند. داستان های شاهنامه،گزارش های زيرکانه ای درباره دگرگونی ِ اين ارزشها در فرهنگ ايرانی، پس از يورش تازيان است. در يکی از اين گزارشها، فردوسی به دگرگونی ديدگاه و ارزش های ايرانیان پرداخته است و بازتاب زبانی اين چگونگی را به نظم کشيده است که در آينده بدان خواهيم پرداخت. چندی از بازتاب های زبانی اين ارزش ها در زبان کنونی ما اين هاست: آهنگين نويسی، مضمون سازی، کمال گرايی، ناگفته گويی و معنا گريزی.

(دنبــاله دارد)
.....................................
1. Darmesteter, James. Etudes Iranianes, 1883. Paris1.
2. Entrapped Mind
3. به اين حالت ذهنی در روانشناسی، Learned Helplessness، می گويند.




blog counter
seedbox vpn norway