DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Thursday, November 03, 2005


دستاوردهاى شگفت انسان 


زندگى، شگفت ترين چيستان هستى است و خودآگاهى كه شايد درميان گياهان و جانوران، تنها ويژه انسان است، پديدارى به شگفتى ذات هستى است. اين كه ما از هستن خويش در جهان آگاهيم و مى توانيم خود را درسويی و جهان را در سويى ديگر روياروى خود بداريم و يا بپنداريم، چنان شگفت است كه ذهن همه فيلسوفان ژرف انديش گيتی را در چنبر پر کشش ِ خود داشته و دارد. بخود آمدن ِ بخشی از هستی و جدا کردن خوِيش از ديگر پاره های جهان، پديداری شگفت و تعريف گريز است که نوشتن درباره آن را بايد به زمانی ديگر وانهيم. سخن در اينجا درباره دستاوردهای شگفت انسان است. دستاوردهايی که هريک به گونه ای چشم انداز بشر را دگرگون کرده است.

نخستِين دستاورد بزرگ بشر رويکرد او به کشاورزی است. پيش از پيدايش کشاورزی، انسان به گونه ديگری می زيست و می انديشيد. در آن روزگاران همه هم و غم او گردآوری توشه مورد نياز برای پرکردن شکم خود بود. فرهنگ بود، هنر نيز شايد، اما نوع و کيفيت فرهنگ و هنر در آن روزگار هيچگونه همگونی به آنچه که ما امروزه از اين دومراد می کنيم، نداشت. فرهنگ جامعهِ کوچنده، فرهنگ زيستن بر لبه لغزان ِ پرتگاه و راه رفتن برروی پلی سست از ريسمان است. اگر فرهنگ های امروزی راهنمای چگونه زيستن است، فرهنگ کوچند گانی که پيش از پيدايش کشاورزی می زيستند، فرهنگ چگونه نمردن و گريختن از بلايای روزمره بود. هنر نيز در آن روزگار، ابزار ذهنی برآوردن نيازهای نخستين ِ انسان بود و نه پٌرانه ای برای رهاندن انسان از یکنواختی زندگی و روزمرگی.

هنگامی که انسان در پرتو کشاورزی توانست برای اولين بار به انباردن ِخوراکِ بيش از نياز خويش بپردازد، سازمان روانی او و شيوه خويشداری و زيستبانی و شهرداری او به گونه شگفت آوری دگرگون شد. ديگر همگان را نياز به کار کردن هماره نبود، زيرا که يک کشاورز می توانست با برداشتن هفتاد تخم از يک، توشه هزاران نفر را فراهم آورد. آن هزاران نيز می توانستند به کارهايی ديگر بپردازند. و چنان نيز می کردند. و چنان شد که امروزه چنين ويژه کاری ها و مهارت های شگفت آوری پديد آمده است. پس کشاورزی را بايد چشمه زاينده و زير بنای اقتصادی تمدن و فرهنگ و هنر ِ پايدار بشر دانست.

يکی ديگر از دستاوردهای شگفت انسان، زمينی کردن زندگی و رازهای آن است. پيش تر از پيدايش اين نگرش که زاده روزگار روشنگری است، راز چيستی هستی و کيستی انسان و چرايی و چگونگی زايش و رويش و روش پديدارها، همه آسمانی و ريسمانی بود. مرادم از ريسمانی اين است که همه چيز در پنداره انسان با ريسمانی ناديدنی به آسمان وصل بود و هرچه دل ِ استاد ازل می خواست با آن سرنخها می کرد. پيش پنداره اين نگرش اين بود که همه جهان آفريده آنی نيروی آسمانی است و راهها و چاهها همانهايی است که در کتابهای دينی آمده است. نگرش مدرن پس از رنسانس، تومار اين همه را درهم پيچيد و برآن انگ "خرافه" زد. از آن پس هر پديده ای می بايست با شيوه های روشمند ِ خرد پذير بررسی و تعريف می شد.

اين نگرش، ريسمانها را گسست وپديدارهای زمينی ِ آسمان آويز را "زمين خيز" کرد. از آن پس انسان ديگرنه تنها "اشرف مخلوقات" نيست بل، که خلقت او نيز افسانه ای کهن پنداشته می شود. انسان از ديدگاه برآيشی ِ داروين، شاخه ای از درخت پربار جانوران است که در طی پنجاه مليون سال با گذر از هزاره های پر فراز و نشيب تاريخی خود از دل ديگر زيندگان جنگل زی برآمده است. اين نگرش شگفت، جهان را که تا پيش از آن شناخته شده و آشنا پنداشته می شد، يکباره به چيستانی تازه روگرداند تا هر ذره آن در پرتو آزمون و خطا در بوته های آزمايشگاهی سنجيده و شناسايی شود.

يکی ديگر از دستاوردهای بزرگ انسان، کشف اتم است. اتم کوچکترين واحد سازند ه ذرات جهان است که شناسايی آن دست بردن در پديده های جهان را ممکن کرده است. اين شناسايی سبب پيدايش جنس هايی تازه و داروهای فراوانی برای درمان بسياری از دردهای بی درمان انسان شده است. کشف اتم، همانند يافتن کليد پديدارهای جهان است. اين چگونگی سپس به دستيابی انسان به ژن کشيده شده است که خود از دستاوردهای بزرگ روزگارماست. اگر اتم کليد گشايش راز پديدارهاست، ژن نيز کليد رازهای تن و جان ِ زيند گان است.

يكى ديگر از دستاوردهاى شگفت انسان، پى بردن به نسبيت نگرش انسان از پديدارهاى جهان و تعريف هاى آن هاست. نسبيت به ما مى آمورد كه معناى هر پديده، پيوندى نزديك با چشم انداز معنا كننده آن پديده و زاويه ديد او دارد. از اينرو، هيچ حقيقت مطلق و جاودانه اى در جهان وجود ندارد وهر حقيقت با توجه به زمان و مكان وموقعيتِ معنا كننده اش معنا پذير است. اين چگونگى، انسان را در شناسايى جايگاه چيزها در جهان توانمندتر نموده است و تعريف ها را دقيق تر و درست تر كرده است. اين كه انسان بداند كه هر نگرشى در چارچوب زمان و مكان و بيان ويژه خود معنا دارد، مى تواند از افتادن انسان در چاله "ظلام يقين" و درجا زدن او در آن مقام جلوگيرى كند. نسبيت به ما مى آموزد كه در رفتارها و كردارهاى خود هماره محتاط باشيم و هميشه نسخه "نابود بايد گردد" براى آنچه نمى پسنديم، ندهيم و يادمان باشد كه درستى چيزىاز زاويه ديدِ ما، نشانه درستى قطعى آن براى همگان نمى تواند باشد.

از ديگر دستاوردهاى شگفت انسان، شناسايى پديدار شگفتى بنام " ژن" است. هر ژن دربردارنده برنامه زايش و روش و روش بخشى از كالبد گياهان و جانوران است. ژن بخشى از هر ملكول كروموزوم است كه در هسته ياخته هاى زيستاران جا دارد و از اسيدى بنامDNA ساخته شده است. اگرچه زيندگان گونه هاى مختلفى دارند اما ساختار شيميايى مولكول هاى همگون ساز آنها در همه باكتري ها، ويروس ها، قارچ ها، گياهان و جانوارن يكسان است. شناسايى ژن نه تنها به سبب پيدايش دانش هاى بسيارى چون ژن شناسى، ژن پردازى، ژن درمانى و ....شده است كه بنياد دانش هاى ديگرى چون زيست شناسى، پرشكى و روانشناسى را نيز دگرگون كرده است.

ژن پردازى به معناى توانايى دستبرد در ساختكار ژن، بزرگترين رويداد تاريخى در دانش زيست شناسى در قرن كنونى است. اهميت ين رويداد در اين است كه تاكنون همه زيستاران ِ جهان اسير ژن هاى خود بوده اند و چون ابزار نگهدارى و ترابرى آنها از نسلى بنسلى ديگر رفتار مى كرده اند. فن ِ ژن پردازى از اين پس ژن ها را به فرمان انسان درخواهد آورد و او را در ويرايش و پرداخت آنها در راستاى بهزيستى و ماندگارى توانمند خواهد نمود.

يكى ديگر از دستاوردهاى انديشگى بشر، پى بردن به وجود ناخودآگاه و نقش آن در رفتارها و كردارهاى انسان است. تا پيش ازپيدايش اين انديشه بوسيله زيگموند فرويد، همگان رفتارها و كردارهاى خود را ناشى از انديشه هاى آگاهانه خود مى دانستند. فرويد با بررسى نقش نيروى آرمانهاى سرخورده و منكوب شده در ناخودآگاه انسان، نشان داد كه بخش بزرگى از رفتارهاى انسان ريشه در آرمانها و آرزوهاى بربادرفته او دارد و در حقيقت بخش بزرگى از آنچه ما خِرد مى خوانيم، بربنياد نابخردى استوار است.

انديشه برآيشى چارلز داروين- كه چگونگى پيدايش زيندگان برروى زمين را به سادگى نشان داده شده است- را نيز بايد يكى از دستاوردهاى بزرگ انسان دانست. اين تئورى، شيوه پيچيده همگون سازى گياهان و جانوران را چنان ساده و زيبا بيان كرده است كه واتابهاى آن در زمانى كمتر از صد سال، بنياد بسيارى از دانش هاى مدرن را دگرگون كرده است.

درپايان بايد گفت كه آنچه در اينجا آمده است، شمه اى از دستاوردهاى شگفت انديشه انسان است. هدف من در اين نوشته يادآورى دستاوردهاى نه چندان آشكار بشر بود و گرنه كيست كه از اهميت برق و آنتى بيوتيك و اينترنت و پاستوريزاسيون و حقوق بشرو هزار و يك دستاود سودمند ديگرآگاه نباشد.


blog counter
seedbox vpn norway