DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Monday, September 05, 2005


اروتيـزم بــومی! 


اين روزها اروتيزم هم يكى از موضوع هاى تازه شعرشاعران برونمرزى شده است و بسيارى از شاعران جوان در اين حوزه نيز به طبع آزمايى پرداخته اند. البته اين رشته در ادبيات فارسى، آنچنان هم كه برخى مى پندارند، تازگى ندارد. واژه عربی ِ "عروس"، که به زبان فارسی نيز راه يافته است، همان اروس (Eros)، نام ِالهه عشق در يونان باستان است که از زبان يونانی به زبان عربی صادر شده است. واژه همريشه ديگری در اين باره، که در زبان فارسی کاربرد چندانی ندارد، "عرس" ( به ضم عين و سکون را) می باشد که به معنای جشن و شادمانی و سرور سرخوشی ست و امروزه می توان واژه "بزرگداشت"، را نيز يکی از معناهای آن دانست. پس رفتارها و کردارهای "اروسی"، در فرهنگ و زبان فارسی ريشه ای کهن دارد و ما همچنان زناشويی را عروسی می ناميم. در ادبيات کهن فارسی نيز شعر اروتيک بسيار يافت می شود. اين هم نمونه هايى از اين گونه شعردر آثارِ پيشينيان: زير دامان تو پنهان چيست اى نازك بدننقش سُم آهوى چين است يا برگِ خُتن (ابوالعلا گنجوى)بزيرِ دامن ِ آن شوخ ديدمدو انگشت از يد قدرت شده خم(لاله) كف پاى بلورينت، اگر دست دعا گرددز محرابِ خّم رانت، چه حاجتها روا گردد!(مجمر اصفهانى)
کمر از کوه برون آيد و اين لعبت ِ شوخ
عجبم اين همه کوه از کمر آورده برون
(صبوحی)

گربگويند تو را با پسر ِ غير چه کار
مادرش را به زنی گيرم و گردم پدرش
(ايرج ميرزا)
بايد گفت كه تا آنجايى كه من مى دانم، شعر اروتيك پيشينيان همه مردانه و ساخته و پرداخته شاعران مرد است. البته نمی دانم كه شاعران زن در روزگار ما شعر اروتيك مى سرايند يا نه؟* از شاعران پيشين، برخى در اين حوزه، خيال ورزی ها كرده اند، مانند؛ انورى ابيوردى، خاكشير اصفهانى و ايرج ميرزا. چون در گذشته، شعر درفرهنگ ما دربرگيرنده همه گستره هستى بوده است، پيشينيان درباره همه چيز مى گفتند و مى نوشتند. براى نمونه، واحدى بخارايى درباره همسرش كه سرى بى مو داشته است. نوشته است كه:اى شوخ، رُخت ز لاله محبوبتر استهر عضو ز اعضاى دگر خوبتر استگر كاسه ى سر نداردت موى چه غمبى موى چو كاسه بود، مرغوبتر استو يا شاعرى كه همسرش بينى نداشته است، اين چنين گفته است:بينى اگر نمانده برآن چهره، عيب نيستمنبر درون ِ كعـبه نمى دارد احتياجاما از همه زيباتر اين بيت است كه شاعر درباره دلبر آبله روى خود سروده است. يار من بسكه نازك است تنشمانـده جـاى نـگاه بربـدنـش
.......................................................

* می دانم که برخی از شعرهای فروغ،تن به اين گستره می زند. مانند قطعه ای که با اين مطلع آغاز می شود:
گنه کردم گناهی پر زلذت
در آغوشی که گرم و آتشين بود


blog counter
seedbox vpn norway