DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Saturday, January 10, 2004


زبان و كودكان برونمرزى 


زبان، فرهنگ نمادين و پژواك پديده هاى جهان در ذهن انسان است. پژواكى كه با گذر از صافى ويژگيهاى فرهنگى، گذشته از برونتابى و ترابرى كُنشهاى انديشگى و عاطفى انسان، ثبت و ترابرى آنها از نسلى به نسل ديگر را نيز می
سّر مى سازد. فراگّيرى ِ هر زبان به معناى گسترده آن، فراگّيرى فرهنگ آن زبان است و ژرف آموزى هر زبان تنها در سايه آگاهى و دانش از پشتوانه هاى فرهنگى آن زبان ممكن است.

فراگيرى زبان دو راه دارد؛ مستقيم و غير مستقيم. ياد گيرى مستقيم زبان، نيازمند به زندگى و حضورِ دايم انسان در فضاى فرهنگى آن زبان است. شيوه دوم، آموزشِ ِ رسانه اى؛ يعنى يادگيرى از روى كتاب، نوار، فيلم و....است. در اين شيوه فراگيرى، اگر تصور ِ ذهنى آنچه كه خوانده و يا شنيده مىشود، امكان پذير نباشد، يادگيرى آن زبان ممكن نخواهد بود. چون ساختار زبان در ذهن انسان پيوندى تنگاتنگ با سيستم جافظه، توان انگاشتن و پنداشتن دارد، فراگرفتن ِ آنچه تصور ذهنى آن دشوار است، به كُندى روى می دهد و آنچه كه در اين گستره به ذهن داده مىشود، به آسانى نيز از آن زدوده می شود. مراد از فضاى ذهنى، تداعى انگاره هايى است كه واژه ها در ذهن ما پديد می آورند. (۱)

متاسفانه چنين مى نمايد كه در آموزش زبان به كودكان برونمرزى، اهميت فضاى ذهنى درآموزش زبان چندان مورد توجه قرار نمى گيرد. براى نمونه، در مورد زبان فارسى بيشتر مادران و پدران برآنند كه كمبود كتاب، گرفتارى بزرگ آموزش زبان به كودكانشان است. چنين است اما گرفتارى بنيادى تر از كمبود كتاب، نامناسب بودن كتابهاى چاپ ايران براى كودكان برونمرزى ماست. براى روشن كردن موضوع، نمونه اى از يكى از اين كتابها می آورم:

"......هنوز چندان نگذشته بود كه مادر رفته بود او را پيدا كرده بود، برده بود لب نهر، آبى به صورتش زده بود، آورده بود روى تخت كنار سفره نشانده بود، برايش چاى ريخته بود و حالا منتظر بود تا او صبجانه اش را بخورد. مادر، همين كه فاطمه صبحانه اش را تمام كند، سفره را جمع می كند، سماور و استكان نعلبكيها را كنار نهر می برد، اول جارويى روى قاليچه می كشد و لوله می كندش و به اتاق مىبردش، و بعد مىرود سراغ سماور و استكان نعلبكی ها، تخت، زير درخت بيد مجنون، تا شب خالى می ماند. غروب كه شد، مادر جارويى روى تخت می كشد. قاليچه را دوباره پهن می كندروى آن و چراغ نفتىِِ پايه بلندى وسط قاليچه می گذارد.

نهرِ هميشه روان به بيد مجنون كه مىرسد، پيچ مىزند تا از آنسوى درخت عبور كند و از زير ديوار به كوچه مى رود. " (۲)

توان درك ِ مفهومِ هر نوشته، با همكارى تخيل و حافظه روى مى دهد. تخّيل پس از دريافت ِ مفاهيم وارده، فضاى ذهنى ويژه هر مفهوم را با بهره ورى از پيشداشتهاى خود، برپرده ذهن انسان تصوير مى كند و حافظه، آواهاى ويژه هر فضا را، از تركيب ِ داشته هاى خود تصنيف مى كند. چون رويدادهاى داستانى كه در بالا آمد، خارج از حوزه تجربى كودكان برونمرزى است، تصور ذهنى آن نيز براى آنان دشوار است. شست و شوى دست و صورت برلب نهر، سماور و استكان و نعلبكى در كنار سفره، پهن كردن قاليچه در زير بيدِ مجنون و چراغ نفتى ِ پايه بلند در ميان قاليچه، مجموعه ايست كه فضاى ذهنى دلپذيرى بدست مىدهد كه نرمناى عاطفىِ هر ايرانى ِ بارآمده در ايران را می خلد. اما اين مجموعه براى كودكانى كه تجربه اى از اين دست نداشه اند، مىتواند مقوله اى گنگ و پرسش انگيز باشد؛ همانگونه كه پاره اى از متون ِ كهن پارسى براى ايرانى امروزى، نامفهوم و چيستان گونه است.

گرفتارى ِ ناهماهنگى ِ فضاى ذهنى در فراگيرى زبان نه تنها در نثر، بل كه درهمه سرتاسر ادبيات كودكان آشكار است. در زبان فارسى، مرورى بركتابهاى شعر كه در كتابفروشيهاى ايرانى در شهرهاى بزرگ اروپا و امريكا در دسترس است، به آسانى اين ادعا را تاييد می كند. يكى از اين كتابها " تصويرها: شعرهايى از گذشته و امروز" ، نام دارد كه از سوى سازمان پرورش فكرى كودكان ونوجوانان انتشار يافته است. در اين كتاب، هدف؛ "آشنا كردن كودكان و نوجوانان با نمونه هاى ساده و زيباى شعر و ادب سرزمين خود"، است. بد نيست چندى از آن نمونه هاى ساده و زيبا را با هم بخوانيم:

نيلوفرِ كبود نگه كن ميان آب
چون تيغ آبداده و ياقوت آبدار
همرنگ آسمان و به كردار آسمان
زرديش برميانه چو ماه ده و چهار
(كسايى مروزى)
***
ما را به صبح مژده همى داد
آن راستگو خروس ِمجرّب
برزد دوبال خود را برهم
از چيست آن ندانم؟ يارب
هست از نشاط آمدن روز
يا از تاسف شدنِ شب
(مسعود سعد سلمان) (۳)


تهيه كننده كتاب كه معلوم نيست اين مجموعه را براى چه گروه سنى در نظر گرفته است، مى نويسد: "از جمله هدفهاى اين كتاب آن است كه كودكان و نوجوانان ضمن آشنايى با شعر و ادب سرزمين خود، آن را دوست بدارند و بدانند كه هزارسال فاصله، از راه شعر و زبان آسان از ميان مىرود." جل الخالق! راستى اگر نوجوانى از بزرگسالى معانى؛ خروس مُجرّب، تيغ آبديده و يا ياقوت ِ آبدار را بپرسد، آن بيچاره چگونه بايد پاسخ دهد.


در همه كتابهايى كه در دو دهه گذشته براى كودكان انتشار يافته است، گذشته از پيچيدگى اصطلاحات و دشوارى گفتمانها و هزار و يك نارسايى و كاستىِ آشكار و نهان، بيگانگى ِ فضاى ذهنى مشهود است كه بيشتر گريبانگير كودكان برونمرزى مىباشد.

زبان شناسان برآنند كه همه زبانهاى دنيا از سه بخش آوايى، معنايى و دستورى ساخته شده است. پس اگر ساختمان زبانى را هرم سه رويه اى بپنداريم، ويژگى آن زبان، در ديگرگونى رويه هاى آن هرم با هرمهاى زبانهاى ديگر است. اگر هدف از كاربرد زبان، گيرودادِ مفاهيم باشد، معنى را در سخن مىتوان "هدف" و ديگر بخشهاى سازنده زبان را ابزار ارائه آن دانست. بخش معنايى زبان، ساختارى فرهنگى دارد. از اينرو، معانى واژگان قراردادى و تغيير پذيرند. براى نمونه، واژه "آب" در فرهنگهاى گوناگون، انگاره هاى ذهنى گوناگونى پديد می آورد. شايد براى كودكى كه در كنارِ دريا زندگى مىكند، آب به معناى ماده اى آسانياب و فراوان است. اما براى كودكى كه در كوير بار آمده است، آب، ماده اى فرّار و كمياب است كه تنها در زير زمين يافت مىشود. براى هر كودك شهرنشين، آب مايعى است كه از شير دستشويى و يا دوش حمام مىريزد و در شستشوى ظرف و لباس و تن بكار می رود. اين تعريفها براى كودك اسكيمويى ناآشناست، زيرا كه آب به گمان آن كودك ماده اى است كه از گرم كردن يخ بدست می آيد و انسان براى بدست آوردن آن، هميشه نيازمند به آتش است. مراد از تغيير پذير بودن معانى و مفاهيم نيز اين است كه واژگان معانى ثابتى ندارد. براى نمونه؛ صد سال پيش در زبان فارسى، واژه " بستنى" ، معنايى ديگر از آنچه امروز از اين واژه مراد مى شود. واژه گانى چون؛ آزاده، گرد، تصادف، پاسدار، موج، و....در روزگار ما معانى تازه اى بخود گرفته است.

شايد بتوان معنى در سخن را انگاره پديده هايى دانست كه در گذشته بوسيله يكى از حسهاى پنجگانه تجربه شده است. ذهن انسان پس از دريافت هر واژه، انگاره ذهنی اى را كه با آن واژه در مغز شنونده و يا خواننده پيوند خورده است، از بايگانى حافظه برمى دارد و برپرده ذهن وى به نمايش می گذارد. از اينرو مى توان واژه ها را برچسبهاى آوايىِ پديده هاى جهان دانست كه دريافت و شناخت ِ آنها بوسيله ذهن انسان، باعث تداعى آن پديده ها در مغز مى شود. اين چگونگى با يارى ِ تخيل، حافظه و با همكارى مراكز مهم دريافت و شناخت در مغز انسان صورت مى گيرد. اهميت ِفرهنگ در ساختن انگاره هاى ذهنى واژه هاست. از اينرو بايد گفت كه معانى و مفاهيم، ماهيتى فرهنگى دارد.

با توجه به آنچه گفته شد، بايد يكى از راههاى درمان اين مشكلِ فرهنگى را در نگارش هر چه بيشتر كتاب براى كودكان با توجه به سرزمينهايى كه در آن مى زيند دانست. انجام اين مهم، نيازمندِ دانش و آگاهى از فرهنگ ميزبان، روانشناسى كودك و شيوه هاى آموزش است.

نيز بايد گفت كه فراگيرى زبان در سطح خواندن و نوشتن، نمى تواند كودكان ما را براى مطالعه آثار ادبى آماده كند. شايد تنها راه آشنايى نسلهاى آينده برونمرزى با فرهنگ و هنرقومى خود، ترجمه بيشتر آثار ادبى به زبانهاى رايج و قاهر دنيا، مانند انگليسى و فرانسوى باشد. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، زبان اولِ كودكى كه در انگليس بزرگ مى شود، انگليسى خواهد بود. ترجمه آثار فرهنگى به ديگر زبانها، گذشته از آشناكردن برخى از جهانيان با بخشهايى از فرهنگ ما، پنجره اى نيز براى نسلهاى آينده به سرزمين موعود آنها خواهد بود.
هرگونه كوتاهى كردن در اين باره سبب خواهد شد كه گريزندگان ناگزير ايرانى آخرين حاملان فرهنگ و هنر خود در سرزمينى كه هستند باشند. مباد.


يادداشتها:

1. Wertheimer, M. Productive Thinking, New York, ۱۹۸۹.

2. ايرانى، ناصر. فيل در تاريكخانه. انتشارات كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان، تهران، ۱۳۶۴

3. تصوی ها: شعرهايى از گذشته و امروز، انتشارات كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان، تهران، ۱۳۶۲

4. حمزه اى، مصطفى، شعرهاى خوب براى بچه هاى خوب، انتشارات كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان، تهران، ۱۳۶۴

5. همان كتاب

6. Greene, Judith. Thinking and Language, London ۲۰۰۲

7. البته اين تعريف، مفاهيم ِ آبستره را شامل نمى شود زيرا كه گونه مفاهيم، انگاره هاى ذهنى پديده ويژه اى نيستند.

8. Skinner, B.F. Verbal Behaviour, New York, ۱۹۵۷

9. همان كتاب.



blog counter
seedbox vpn norway