DOCTYPE html PUBLIC "-//W3C//DTD XHTML 1.0 Transitional//EN" "http://www.w3.org/TR/xhtml1/DTD/xhtml1-transitional.dtd"> گــُـــــوبـاره <$BlogRSDUrl$>

گــُـــــوبـاره
 

Thursday, October 25, 2007


ذوق زدگی جهان سومی 



ایران و انسان شرقی برای غرب و به ویژه آمریکا، تبلور ضمیر ناآگاه خطرناک و بی‌مرز درون هر انسان مدرن و یا آمریکایی است. سمت پنهان و ناآگاه جهان سوژه_ابژه ای انسان مدرن، تمناهای ناآگاه بی‌مرز و خطرناکش مانند «هانیبال لکتور» و یا «غریبه خطرناکش» مانند ایران و اسلام است.

يعنی چه؟

انسان مدرن نمی‌خواهد ببیند که او در واقع در این «شرقی هزاررنگ نامفهوم و خطرناک» در این اسلام خطرناک و در «محور شرارت» ایران، در واقع با هراس‌های عمیق خود از عدم کنترل زندگی و هستی و اشتیاقات پنهان خویش در پی قدرت و خشونت بی‌مرز روبرو است.

يعنی چه؟

همان‌ طور که اکنون در پی ایجاد یک جنگ موضعی با ایران و وادار کردن دولت احتمالا دموکرات بعدی به ادامه سیاست کنونی و ادامه جنگ و حفظ حضور آمریکا در منطقه هستند. در فیلم مستند و جالب سه دانشجوی آمریکایی به نام «تغییر شل» می‌توان شواهدی وحشتناک بر این سهل‌انگاری عمدی یا سهوی را دید، بی‌آن که نیازی به قبول همه نگاه آن‌ها باشد.

يعنی چه؟

بدین جهت نیز تلاش آقای احمدی کاشانی برای ایجاد نگاهی دیگر به این تناقضات شریعتی، جدا از نکته‌بینی‌های دقیق، از قبل محکوم به شکست است. زیرا او نمی‌بیند که این تناقضات و اسکیزوفرنی نهفته در نگاه او و یکایک گذشته ما، به ناچار ایجاد‌گر مبارزه با بدحجابی، ولایت فقیه و مشکل با غرب است؛ خواه او و انقلابیون گذشته این را آگاهانه بخواهند و یا نخواهند

يعنی چه؟

***

تصوير مادر در ذهن اخوان ثالث، از دو شخصيت درست شده است: يکی شخصيتی اثيری و ديگری شخصيتی لکاته. پسر زناکار، به طور هم زمان، عاشق و دلبسته ی هر دو ی اين شخصيت هاست. اين دو شخصيت، در ضمير ناخودآگاه پسر، سمبول يك مادر دوچهره مى باشد.

يعنی چه؟

***
قضیه ی "عقده ی اوديپ و زنای با محارم" تنها محدود به اخوان ثالث و شعرش نمی باشد. شهريار، غزل سرای
نامدار معاصر نيز، ناخودآکاه، همه ی عمر، در چنگال اين عشق ممنوع، اسير بوده است. من در مقاله ی "استاد هريار و عقده زناى با محارم" نشان داده ام که عشق ديوانه وار استاد شهريار به ثريا، معشوقه ى تيمورتاش و همسر سرتيپ امير اكرم، در حقيقت از عقده ى زناى با محارم و به خصوص از عقده ى جماع با مادر سرچشمه گرفته است.

عجب!!!

در اين مقاله دو چيز را نشان داديم: يکی ردپای عقده ی اوديپ در شعر مهدی اخوان ثالث و ديگری ارتباط آن با ماجرای زندانی شدن شاعر در رندان فصر در سال 1345 خورشيدی.

عجب!!!

***
من در مقاله ی "ناملاتی بر منظومه های عاشقانه ی ایران " نشان داده ام که پنج منظومه ی کلاسيک فارسی، يعنی منظومه ی ويس و رامين، سروده ی فخرالدين اسعد گرگانی ، منظومه ی زليخا و يوسف، سروده ی نور الدين احمد جامی، منظومه ی سودابه و سياووش ، سروده ی ابوالقاسم فردوسی، منظومه ی شيرين و خسرو ، و منظومه ی ليلی و مجنون ، سروده ی نظامی گنجوی، از نظر روانشناسی، از عقده ی اوديپ سرچشمه گرفته است.
دست شما درد نکند. چرا زحمت کشيدی؟
....................

آنچه در اينجا آورده ام، بخش هايی ازنوشته هايی در اينجا و اينجا درباره روانکاوی و فرهنگ و هنر و ادبيات ايران است. اين دو نوشته، نمونه هايی از نوشته های شبه علمی فارسی ست که در آنها از بررسی های ادبی- روانشناسيک غربی الگوبرداری شده است. اين الگوها آينه تمام نمای بسياری از بحران های ما در اين زمينه است. بحران هويت، بحران خود خُرد بينی و واداگی ما، بحران زبان، بحران ترابری انديشه، بحران آموزش و فراگيری گفتمان های دانشی مدرن، بحران ذهنيت پيرامونی و......

اگرچه با خواندن هر جمله از اين بخش ها گمانه هايی درباره معنای آن ها می توان زد، اما گمان نمی کنم که با استناد به آن ها، با هيچ رمل و اسطرلابی بتوان به معنايی که هدف نويسنده بوده است، دست يافت. شايد خواننده اين گونه نوشته ها پس از خواندن چند سطر به اشتباه بپندارد که علمی بودن متن سبب دشواری آن است.

گرفتاری ما با جهان مدرن تنها ناتوانی از درک و دريافت گفتمانهای آن نيست، بل که در خود باختگی تاريخی ما در برابر اين اَبَر رويداد تاريخی و دست و پا زدن ها ی ما در پنهان نگه داری اين خود باختگی نيز هست. بيشتر رفتارها و کردارهای فردی و همگانی ما در روزگار کنونی گويای آن است که ما پيش از آن که به مدنيًت برسيم، از مدرنيت دم می زنيم و هيجان زده می خواهيم همه دار و ندار تاريخی و فرهنگی خود را در پرتو ارزشهای فرهنگ مدرنيست وارسی کنيم. متن هايی را که در آغاز اين نوشته آورده ام، همه بخش هايی از بررسی های شتاب زده و بی سروته کسانی ست که خواسته اند تا پيشينه فرهنگی و ادبی خود را از صافی تئوری های " زوز آمد" غربی بگذرانند، تا هم از اين رهگذر "سری تو سرها"، در بياورند و هم ادبيات سرزمين خود را با چشمداشت به سنجه های روانشناسيک امروزی بررسند. البته گرفتاری کار در اين چگونگی اين بوده است که اين آقايان، نه آگاهی درستی از فرهنگ بومی خود داشته اند و نه توانايی ترابری دانش از گستره ای به گستره ديگر. چنين است که پايانداد کار، چيزی آبکی و بی مزه و بی معنا و بی سروته از آب در آمده است.

سخن من در اينجا برسر نادرستی بررسی ادبيات و سياست از ديدگاه روانکاوی نيست. اين کار می تواند بسيار بی ارزش باشد اما نادرست نيست. بلکه می خواهم بگويم که بدبختانه فرهنگ و روزگار بحرانی ما سبب شده است و می شود که ما از دريای دانش مدرن نيز، بخش هايی را که باب دندان فرسوده فرهنگی خودمان است برگيريم و آن را گواهينامه گمراهی خود کنيم. گفتنی ست که روانکاوی بخش حوزوی روانشناسی ست که در کمتر دانشگاهی در اروپا می توان به فراگيری آن پرداخت. اين گستره، حوزه ای من- در- آوردی و آزمون ناپذير است. از همين رو برخی آن را گفتمانی عقيدتی- ذهنی می دانند و به آن بهايی نمی دهند.1 اما ذهنيت افسانه ای و آسان خواه ما که ريشه در سنت دينی ما دارد، اين گونه تئوری های کامل افسانه ای را خوش تر می دارد و بيشترمی پذيرد و با آن ها کنار می آيد.2 . برتراند راسل روزگاری درپاسخ به پرسش خبرنگاری که از او درباره روانکاوی پرسيده بود، گفته بود؛ به گمان من آن بخش از اين تئوری که درست است، تازگی ندارد و آن بخشی که تازگی دارد، درست نيست."

روانشناسی مدرن در چند دهه گذشته دستخوش بزرگترين دگرگونی در زمينه روان درمانی بوده است و رويدادهای بزرگ بسياری بخود ديده است که از ميان ها می توان به شيوه درمانگری رفتار درمانی با پندار پردازی.3 اشاره کرد. در اين شيوه، روان درمانگر با بازپردازی ارزش های بنيادی و پنداره های بيمار، ذهنيت او را دگرگون می کند و او را از بازپس سُريدن به ژرفنای افسردگی می رهاند. شوربختانه اين گونه ديدگاه های روانشناسيک در فرهنگ های پيرامونی که آسان خواه و پُخته خوار و کوشش گريزند، فراگير نمی شود.

..........................
1. برای نمونه کليک کنيد روی نام اين کتاب: Decline and Fall of the Freudian Empire by Hans Eysenck
2. پيش تر من در اينجا به اين نکته پرداخته ام.
3. Cognitive Behaviour Therapy, CBT. اين شيوه درمانی، نيروی تازه ای در روان درمانگری دميده است و ابزار نيرومندی در دست روان درمانگران شده است که با آن هرساله هزاران بيمار روانی را درمان می کنند و از روان درمانسراها به خانه هايشان باز می گردانند.


blog counter
seedbox vpn norway